من ِناخلف
{ پدرم روضه ی رضوان به دو گندم بفروخت من چرا ملک جهان را به جوی نفروشم }
{ پدرم روضه ی رضوان به دو گندم بفروخت ناخلف باشم اگر من به جوی نفروشم }
{ پدرم روضه ی رضوان به دو گندم بفروخت من چرا ملک جهان را به جوی نفروشم }
{ پدرم روضه ی رضوان به دو گندم بفروخت ناخلف باشم اگر من به جوی نفروشم }