رضای ایران
از پیرمرد پرسید برای چه اینجا آمده ای ؟
انگار که سوال احمقانه ای شنیده باشد جواب داد : برای زیارت .
پرسید : زیارت آمده ای که چه ؟
پاسخ داد : که سلامتی بگیرم .
پرسید : سلامتی میخواهی که چه کنی ؟
پاسخ داد : که بتوانم به زیارت بیایم .
زیارت می آمد که سلامتی بگیرد . سلامتی می خواست که به زیارت بیاید .
چه دور عاشقانه ای . چه دور خالصانه ای .
پی نوشت : این پست تکراری است . چه کنم ٬ احساس تکرار را دوست دارد . آقا را دوست دارد.

