حال ما

پله پله بالا می رفت مراحل پیروزی را.

یک به یک حباب آرزوهایش می ترکید و می شدند خاطره.

آلبومش کم کم داشت پر می شد از افتخارات دهن پر کن.

هر که میدیدش ذوق مرگ می شد و آه می کشید.

نزدیک های آخر نامه ای برای خدایش که خودش شده بود نوشت ٬ این انسان معاصر من.

"حال همگی ما خوب است

اما تو باور نکن"

امضا : من که می خواستم تو باشم.

 

 

|
۱۳۸۹/۰۳/۰۴  14:00
www.ramesht.ir
چه بی صبرم من