من ِناخلف
{ پدرم روضه ی رضوان به دو گندم بفروخت من چرا ملک جهان را به جوی نفروشم }
{ پدرم روضه ی رضوان به دو گندم بفروخت ناخلف باشم اگر من به جوی نفروشم }
{ پدرم روضه ی رضوان به دو گندم بفروخت من چرا ملک جهان را به جوی نفروشم }
{ پدرم روضه ی رضوان به دو گندم بفروخت ناخلف باشم اگر من به جوی نفروشم }

معلمی داشتیم که هر وقت میخواست زبان دراز ما را کوتاه کند میگفت : من ده برابر وزن شما کتاب خوانده ام .
به وزن آن روزهای من میشد چیزی حدود 550 کیلو گرم . به وزن این روزهایم هم تقریبا همین میشود .
نمیدانم چرا چاق نمیشوم . شاید باید بیشتر کتاب بخوانم بخورم .
نورسیده : بعضی دوستان از موضوع این هفته ناراضی بودند و با زبان های مختلف گله کردند .
انتقاد خوب است اما یادمان باشد لزوما هرچیزی را که ما نمیپسندیم بد نیست .
کمتر موضوعی را میتوان یافت که همه ی نظرات را مجذوب کند . علایق متفاوت است .
همین عنوان را در کوچه های بغلی بخوانید: یادداشت های اتفاقی ( یوسف شیروانیان ) - وقتی دلم تنگ می شود (مژده شاه نعمت الهی) -بوی باران عطر خاک (باران سادات) - پرسه خیال (رضوان پری) - میثاق ( زینب حیدری)-انتهای بیراهه (فاطمه) - حرف های نزدیک ( ممول)-ترخون (مهدی زرین قلم) - پنجره ( محمد رضا) - جنوبی ترین نقطه (ساحل نشین) - من او (عطیه مسعودی) - طنز تلخ، قهوه اسپرسو (ما، ریحانه) - بی تو با تو بودن (سحر،طه) - هجوم سایه ها (یکی از بستگان خدا) - مینی تاک (هانیه) - روزهای یک من (فاطمه) - آرامش سفید (مریم) - دیوانه ای که عاقل بود (محمد مهدی) - cache(محمد اژدری) - سین عین طا -جشن بارون (نسرین) - روزهای من ( یک بنده ی خدا ) - روزگــــ شل.غم ـــــار(محمد) - پسر خاک ( ساجد ) - نامه ها (امید حق گویان ) - ما که رفتیم (محمد ) - ملکه نیمه شرقی- .:ساعت 25:. - مهدآبی (مهدی صادقی) - بوی باران یاد تو (میثم) - سردار
چون وقتی میشنوید یکی از این دوستان یا غریبه ها بدون خداحافظی رفته است خیلی حسرت می خورید .
پی نوشت : آنهایی که بی نشان می آیید و می خوانید و میروید ٬ [ سلام ]

باید به فکر شیشه ای ضد گلوله باشم برای خود رو ام .
گرچه - این ساز شکسته اش خوش آهنگ تر است ـ
برای قاصدک : گنبد مسجد شیخ لطف اله است . در میدان امام ( نقش جهان ) اصفهان .
سرکار خانم مشیری که همه ی بچه های کلاس عاشق دختر چشم سبزش بودند .
معلم کلاس دوم
سرکار خانم هوایی که پسرش امین ٬ دوست صمیمی ام بود .
معلم کلاس سوم
سرکار خانم پورکی که صبح های زمستان دستهای همه ی بچه ها را یکی یکی با دستانش گرم میکرد.
معلم کلاس چهارم
سرکار خانم برومند که ایام امتحانات مینشاندم کنار دست مهدی و میگفت جواب ها را برایش بگو .
معلم کلاس پنجم
سرکار خانم آزادی که تا روزهای آخر سال میخواستم از کلاسش بروم .
دوران راهنمایی
جناب آقای معمار که بواسطه ی دوستی با پدرم هیچوقت پس گردنی هایش را نخوردم .
دوران دبیرستان
جناب آقای سازش که اولین تجدیدیِ عمرم را مرهون این نازنین مرد هستم .
دوران دانش گاه
سرکار خانم مهندس نامیان که اولین استاد معماری ام بودند .
اینها قهرمانان من هستند .
نورسیده : سرویس فرهنگی نشریه ی کوچه پس کوچه های کاغذی بروز شد .
نورسیده 2 : بعضی ها لطف کردند و به من تبریک گفتند . معلمی شأن دارد . و این شأن یک شبه حاصل نمی شود . و هنوز خیلی مانده تا من معلم شوم . شأن معلم را حفظ کنید .
انسان معاصر خیلی پاکیزه است.
روزی دو بار دندانهایش را می شورد .
روزی سه بار دست هایش .
هفته ای یک بار لباسهایش .
ماهی یکبار ماشینش .
سالی یکبار خانه اش .
هر شب شهرش .
و زود به زود مغزش .
همین است که یادش رفته از کجا و برای چه آمده . خاطرات بلی گفتنش را شسته اند .
همین عنوان را در کوچه های بغلی بخوانید: یادداشت های اتفاقی ( یوسف شیروانیان ) - وقتی دلم تنگ می شود (مژده شاه نعمت الهی) -بوی باران عطر خاک (باران سادات) - پرسه خیال (رضوان پری) - میثاق ( زینب حیدری)-انتهای بیراهه (فاطمه) - حرف های نزدیک ( ممول)-ترخون (مهدی زرین قلم) - پنجره ( محمد رضا) - جنوبی ترین نقطه (ساحل نشین) - من او (عطیه مسعودی) - طنز تلخ، قهوه اسپرسو (ما، ریحانه) - بی تو با تو بودن (سحر،طه) - هجوم سایه ها (یکی از بستگان خدا) - مینی تاک (هانیه) - روزهای یک من (فاطمه) - آرامش سفید (مریم) - دیوانه ای که عاقل بود (محمد مهدی) - cache(محمد اژدری) - سین عین طا -جشن بارون (نسرین) - روزهای من ( یک بنده ی خدا ) - روزگــــ شل.غم ـــــار(محمد) - پسر خاک ( ساجد ) - نامه ها (امید حق گویان ) - ما که رفتیم (محمد ) - ملکه نیمه شرقی- .:ساعت 25:. - مهدآبی (مهدی صادقی) - بوی باران یاد تو (میثم) - سردار
وگرنه کار جهان وا می گذاشت و در پی معشوق می رفت .
پی نوشت : به گمانم خدا این روزها عاشق شده است . اینقدر که بشر وا مانده است .
فیلم ها ٬ کتاب ها ٬ تاترها ٬ شعرها ٬ ....
شاید اگر عشق نبود انسان خیلی زودتر از این ها به کره ی ماه رفته بود .